امروز : 10 فروردین 1403 ساعت : 18:25
محبوب ترین اخبار ها

شهيد عبدالعلي رستمي

زهیر صفری  | 510  | 0  | 1400/12/01
شهدای روستای کمیشان,شهيد عبدالعلي رستمي كميشاني

 مشخصات


بخش :مهروان
شهرستان : نكا
استان : مازندران
جنسیت : مرد
یگان : لشگر 25 کربلا
نوع عضویت : سپاه - كادر
مذهب : شیعه
دین : اسلام‌‌
نام پدر : غریب علی
تحصیلات : راهنمایی
کد شهید : 4140
رسته : مخابرات و الکترونیک
نام مادر : کبری نامی

 شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه
 محل شهادت : شلمچه
تاریخ شهادت : 1367/03/04
نحوه شهادت : اصابت تیر و ترکش

 

شناسنامه تدفین
بخش :مهروان
شهرستان : نكا
استان : مازندران
گلزار : -
تاریخ تدفین :
آبادی :
 

 زندگی نامه

شهيد «عبدالعلي رستمي كميشاني»

 

در یکی از روزهای مرداد 1348، در روستاي «گميشان» چشم به دنيا گشود و با آمدنش، كاشانه «غريب‌علي و كبري» را شادي بخشيد.

پنج سال ابتدائي تحصيلي را در دبستان روستا سپري کرد. سپس به مدرسه راهنمائي «فردوس» نكا رفت؛ اما بعد از اتمام سال اول، ترك تحصيل كرد.

برادرش «گل‌علي» مي‌گويد: «به خاطر از دست دادن پدر و مادرمان، خيلي عبدالعلي را دوست داشتيم. او هم نسبت به ما محبت داشت. زماني كه توان كار كردن پيدا كرده بود، دوشادوش من، در منزل و امور كشاورزي كار مي‌كرد.»

گل‌علی، در ادامه از خصوصيات اخلاقي برادرش، اين‌گونه ياد مي‌كند: «فردي خوش‌رو بود و به همه احترام مي‌گذاشت؛ به‌خصوص به بزرگان فاميل. به همين دليل، بين آن‌ها محبوبيت داشت و هنوز هم خلقياتش زبانزد مردم است.»

از آن‌جايي كه عبدالعلي پرورش يافته يك تربيت ديني بود و پدرش ذاكر اهل بيت، به خاندان نبوت ارادت خاصي داشت؛ به‌گونه‌ای که پاي ثابت عزاداري‌هاي ائمه بود. علاوه بر آن، به انجام واجبات اهتمام خاص داشت و با وجود سن كم، در نماز جماعت حضور پيدا مي‌كرد.

او اگر در روزهاي انقلاب، به دليل سن و سال پايين، فعاليت سياسي خاصي نداشت، اما بعد از ظفرمندي نهضت مردمي ايران، در جلسات فرهنگي و بسيج، بسيار فعال بود. مي‌گفت: «بايد با گروه‌هاي مخالف انقلاب مبارزه كرد تا به اسلام آسيبي نرسد.»

عبدالعلي در سال 1366، جامه پاسداري را به تن كرد و از سال 1367، با عضويت پاسدار افتخاري، در گردان صاحب‌الزمان لشكر 25 كربلا مشغول به خدمت شد. او در عمليات‌هاي كربلاي 5 و 10 نيز، به عنوان بي‌سيم‌چي، انجام‌وظيفه كرد.

گل‌علي دفتر آن روزها را با ذكر خاطره‌اي، اين‌گونه ورق مي‌زند: «وقتي گفت كه مي‌خواهم به جبهه بروم، به شوخي گفتم: نرو. ابتدا ناراحت شد. بعد با لبخند، با من روبوسي كرد و گفت: بايد بروم. من هم براي دفاع از اسلام و ناموس رضايت دارم و گفتم: كشور در حال جنگ است و به نيرو احتياج دارد. برو.»

عبدالعلی، سرانجام در 4/3/67 در تك شلمچه به جمع هم‌سنگران شهيدش پيوست و پيكر پاكش، هنوز از گذر اين سال‌ها به آغوش خانواده باز نگشته است.

 

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید عبدالعلی رستمی*

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

چند جمله­اي از وصيت­نامه اين حقير كه به آن سفارش شديم.

با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي و خانواده معظم شهدا و شهيدان گران­قدر جنگ تحميلي و شما مردم شهيدپرور.

 الَّذينَ آمنوا وَ هاجَرو وَ جاهَدو في سَبيلِ اللهِ وَالَّذينَ اوتوا وَنتَصروا اولئِكَ هُمُ المؤمنونَ حَقّاً لَهُم مَغفِرَةُ وَ رِزقٌ كريم.

آيه­اي را كه انتخاب كردم، آخر سوره مباركه انفال است. خدواند تبارك و تعالي در قرآن مي­فرمايد: «آنان كه گرويدند و هجرت گزيدند و جهاد كردند در راه خدا و آنان كه جاي دادند و ياري كردند، آن گروه ايشانند گروندگان به راستي مر ايشان را است آمرزش و روزيِ خوب.»

آري، هجرت دو شكل دارد كه شكل اوّل آن به مراتب مهم­تر از شكل دوّم آن است. شكل اوّل هجرت مبارزه با نفس و مبارزه با شيطان دروني است. شكل دوّم آن مبارزه با طاغوت است. هجرت با تمايلات دروني در احاديث به جهاد اكبر توجيه شده است زيرا وقتي كه انسان خودش را ساخت و با هواهاي نفساني خود مبارزه كرد، آن ­وقت راحت­تر و بهتر مي­تواند با دشمنان بيروني و خارجي مبارزه كند. نبايد در اين راه انسان به خودش ترديد و تأمل به خرج دهد. نبايد انسان در اين راستا سستي به خودش راه دهد. بايد آن­قدر صبر و استقامت و پايداري از خودمان نشان بدهيم تا اين­كه ريشه تجاوز و فتنه در منطقه و جهان خشكانيده شود. امروز بر همه ما توسط رهبر كبير انقلاب اسلامي تكليف شده كه از نظام جمهوري اسلامي كه با خون ده­ها هزار شهيد و صدها هزار جانباز آبياري گشت، تا آخرين نفر و آخرين نفس بجنگيم.

آري، به دنبال شهادت برادرم، نادعلي و برادران ديگر برخود واجب و لازم ديدم كه با راهيان كربلاي هفت به جبهه اعزام گردم تا بتوانم جاي برادرم را پر كنم. از برادرم مي­خواهم كه اگر ديدند من به اين راه رفتم، چون راه امام حسين بود كه تسليم ظلم نشوم، پس تو اي برادرم! بهتر بدان كه من به راه اسلام رفتم و شما اي خواهرانم! حجاب تو وقار توست و از خون گرم­ من بالاتر است و با رعايت حجاب خود راه مرا ادامه داده كه راه تمامي شهدا است. همچون برادرم، تو اي دوستان و آشنايان! مي­خواهم كه اگر اذيت و آزاري كردم، مرا ببخشيد و راه اسلام و ايمان را پيشه خود قرار دهيد.

           با راهيان كربلا، پيش به سوي جبهه­ها                    بهر فتح كربلا، با كاروان كربلا

ديگر عرضي ندارم به جز دعا وسلام.

اگر از نظر غلط املايي اشتباهي بود، مرا ببخشيد. و اگر جايي كم و یا زياد بود، درست كنيد.

والسلام

برادر عبدالعلي رستمي

مورخ 17/7/65

به اميد پيروزي رزمندگان سلام بر كفر جهاني

برادر شما عبدالعلي رستمي

تو گل بودي چه وقت چيدنت بود                      جوان بودي چه وقت مردنت بود

ارسال دیدگاه

برای ارسال نظر لطفا ورود یا ثبت نام کنید.